اولین محرم
قند عسلم ما ده شب محرم میریم خونه ی عمو کمال آخه بابایی با هییت میره وشب همه میان اونجا شام میخورن ما هم یعنی میریم کمک این عکس سال اولی که شما اونجا بودی بس که کوچولو بودی نشد سقا کنیم عزیزمونو گذاشتیم واسه سال بعد نفسم ...
نویسنده :
مامان عاشقت
11:30